آروینآروین، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

آروین من

اولین شکایات

چقدر این باباها خونسردن!!!! وقتی می بینه عصبانی هستم، می گه: مامان منو صدا می کردن مدرسه چون من سر یه بچه رو شکونده بودم حالا تو ناراحتی که چرا یکی رو هول داده؟؟!!!!!!!!!  خدایا منطق این مردا رو شکر ..... صبح گذاشتمت کلاس و وقتی اومدم دنبالت یه مامانی بهم گفت که دخترش دوروزه پشتش درد می کنه و امروز تو رو نشون داده که هلش دادی. اگرچه دختره خیلی کوچیکه و بعید نیست که موقع بازی حواستون نبوده. هنوز جواب اونو نداده بودم که مربیت صدام کرد که آروین امروز خسته است و جند دقیقه زودتر می خواد بره خونه.   با صورت برافروخته و کیف آویزون اومدی بیرون و گفتی مامان کیان منو زده! حالا کیان از تو کوچکتره من مطمئنم که تو هم بی جواب نذاش...
29 بهمن 1392

تولد

باز هم تولد .... ماه دی برای خانواده من یک ماه خاص محسوب میشه و باز هم این دی ماه تولد تو بود. با این تفاوت که تو امسال در تولد چهارسالگیت سواد خواندن فارسی رو بدست آورده بودی. البته نه در حد روزنامه خوانی ولی به هر حال می تونی کتاب های تراشه های الماس رو بخونی.  تولد امسالت به من و بابا خیلی خوش گذشت و علی الخصوص به تو کادوهای امسال مامان فرخنده و بابا داریوش: سکه + اسباب بازی مامان پری و بابا سروش: سکه + شعر بابا سروش برای نوه عزیز عمه لادن و عمو کیارش و نیلوفر: پازل + بلوز + کتاب نقاشی دایی پدرام و زندایی فرزانه و اشا: اسباب بازی بسکتبال دونفره دایی پوروشسب و زندایی گلنار: لب تاپ عمو فردوس خاله پانته آ: بلوز + جلی...
20 بهمن 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آروین من می باشد